گزارشی از گردهمایی سازمان عفو بینالملل، شاخهٔ کانادا در ونکوور
رسانهٔ همیاری – ونکوور
چهارشنبهٔ هفتهٔ گذشته، ۱۹ ژوئن ۲۰۱۹، گردهمایی سازمان عفو بینالملل – شاخهٔ کانادا (Amnesty International Canada)، در مرکز گفتوگوهای واسکِ دانشگاه سایمون فریزر (Morris J. Wosk Centre for Dialogue) در داونتاون ونکوور برگزار شد. در این گردهمایی که عدهٔ کثیری از اعضا و علاقهمندان به فعالیتهای این سازمان گرد هم آمده بودند، با توجه به مناسبت روز جهانی پناهندگان (World Refugee Day) که از سال ۲۰۰۰ تا کنون هر ساله در تاریخ ۲۰ ژوئن جشن گرفته میشود، تمرکز بحث بیشتر روی مسئلهٔ پناهندگان و همکاری کشورهای پذیرندهٔ آنها در سرتاسر دنیا بود. همچنین در گوشهای از سالن محل این تجمع، کارهای هنری سعید ملکپور، که همچنان در ایران زندانی است، در معرض دید عموم قرار گرفته بود. شایان ذکر است مریم ملکپور، خواهر سعید ملکپور که مقیم ونکوور است، نیز در این گردهمایی حضور داشت.
در این برنامه، ابتدا لَنا ورِن (Lana Verran)، رئیس هیئت مدیرهٔ سازمان عفو بینالملل – شاخهٔ کانادا، صحبت کوتاهی ایراد کرد و پس از معرفیِ الکس نیو (Alex Neve)، دبیر کل سازمان عفو بینالملل – شاخهٔ کانادا، و اشاره به تلاشهای خستگیناپذیر او در امر حقوق بشر و تقدیرنامههایی که در این زمینه دریافت کرده است، تریبون و میکروفون را در اختیار او قرار داد.
الکس نیو در ابتدای سخنانش اظهار خشنودی کرد که از گردهماییهای ونکوور همیشه استقبال خوبی میشود و از شرکتکنندگان در این برنامه سپاسگزاری و قدردانی کرد که با فعالیتهای داوطلبانهٔ خود در هر سطحی، موجب تقویت سازمان عفو بینالملل میشوند.
دبیر کل سازمان عفو بینالملل – شاخهٔ کانادا با اشاره به اینکه امروزه حقوق بشر در دنیای ما در شرایط دشوار و ثقیلی قرار دارد و همین موجب میشود هر یک از ما که به دیدگاه حقوق بشر متعهدیم، مسئولیت هر چه سنگینتری داشته باشیم، گفت که در این گردهمایی قصد دارد به نمونههایی از کارهای سازمان متبوعش بپردازد؛ داستانهایی غالباً دردناک و ظالمانه با لحظات و بارقههایی از روشنایی و امید.
الکس نیو سپس همزمان با نمایش اسلایدشویی، نقل داستانهایش از مناطق و کشورهای مختلف و دیدارش با افراد گوناگونی را که هر یک بهنحوی تحت ستم و بیعدالتی از جانب حکومتهای کشور متبوعشاناند، آغاز کرد. وی گفت که میخواهد صحبتش در این زمینه را با ملاقاتی که با دو نفر داشته است، آغاز کند. اولی زنی به نام وَلکِریا (Valquiria) از برزیل است که همه داستانش را شنیدهایم. زنی که از دست سندیکای جنایی سازمانیافتهای که با دولتمردان فاسد برزیل مرتبط است، تهدید به مرگ شده بود. ولکریا بههمراه پسر هفتسالهاش به مرز آمریکا و مکزیک میرود و پناه میجوید، در حالیکه بلافاصله او را از پسرش جدا میکنند و به بازداشتگاههای جداگانهای در ادارهٔ مهاجرت و پناهندگی آمریکا منتقل میکنند. وی گفت: «در صحبتهایی که با او داشتیم، از او پرسیدیم که آیا مایل است داستانش بهصورت عمومی منتشر شود یا نه. این در حالیست که چنین تصمیمی ساده نیست، چرا که اغلب این ترس را دارند که نهتنها به نتیجه نرسند، بلکه برای این کار مجازات شوند. ولی ولکریا تصمیم خود را گرفته بود و از ما خواست که از هر فرصتی برای فریاد زدنِ داستان او استفاده کنیم. او مصمم بود که صدای خود را به گوش تمام دنیا برساند حتی از پشت میلههای بازداشتگاهها در مرز آمریکا و مکزیک.»
الکس نیو در ادامه گفت: «مورد دوم در سفر به بنگلادش بود؛ کشوری که با دستودلبازی پذیرای سیل پناهندگانی بوده است که از شروع بحران روهینگیا در ۲۰۱۷، به مرزهای این کشور رو آوردند. بنگلادش مرزهایش را برای این پناهندهها باز گذاشت و طی چند مرحله پذیرشهای چندصدهزارتایی در طول سه ماه، نهایتاً حدود ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ پناهنده در آن گوشه از این کشور جای گرفتند. در اینجا بد نیست لحظهای مکث کنیم و از خود بپرسیم آیا در چنین شرایطی ما نیز مرزهای خود را باز میگذاشتیم و پذیرای این تعداد پناهنده میبودیم؟ در حالیکه خوب میدانیم چه حس ترس و وحشتی برخی را فرا گرفته، تنها برای حدود ۴۵٬۰۰۰ پناهندهای که از طریق مرزهای آمریکا آن هم طی مدت دو سال وارد کشور ما شدهاند. بنابراین بنگلادش برای باز گذاشتن مرزهای خود سزاوار احترام، حقشناسی و قدردانی است.» وی در همین زمینه افزود: «پذیرش ۴۵٬۰۰۰ پناهجوی سوری در سال ۲۰۱۶ کاری باشکوه بود. اما باید توجه کرد که ۳٫۵ میلیون پناهجوی سوری در ترکیه هستند. از هر چهار نفری که ساکن لبناناند، یکی پناهجوی سوری است. یک میلیون پناهجوی روهینگیایی در گوشهای محصور در بنگلادش جای گرفتهاند. این دسته کشورها آنهایی هستند که احتمالاً بسیار بیشتر از کانادا سزاوار تقدیر و ستایشاند. این در حالی است که ما حتی به تکرار کاری در سال ۲۰۱۶ در کانادا انجام دادیم، نزدیک هم نشدهایم، بنابراین، باید به خودمان یادآوری کنیم که نیاز به کار بیشتری داریم. ما باید کاری کنیم که این حرکت به روالی عادی بدل شود، نه آنکه هر ده، بیست یا سی سال یک بار…»
الکس نیو در ادامهٔ داستان بنگلادش گفت: «در بنگلادش با محمد، جوان ۲۷ ساله، ملاقات کردم. جوانی که در واقع پدر و مادرش در دههٔ ۹۰ به این کشور مهاجرت کردهاند و او در آنجا بهدنیا آمده است. او نیز مانند همهٔ پناهجویانی که در آنجا بهدنیا آمدهاند، بیوطن است چون نه میانمار آنها را شهروند خود میداند و نه بنگلادش… محمد جوانی است که تمام زندگیاش را در شعاع ۲۵ کیلومتری کمپهای پناهندگان سپری کرده است. درست است که دولت بنگلادش بسیار پذیرا بوده و این جمعیت پناهندگان را در کشورش جا داده است، اما در عین حال چون نمیخواهد که این جمعیت در آنجا بماند، قوانینی بسیار سختگیرانه دارد از جمله اینکه این پناهندگان حق تحصیل ندارد. محمد بالاخره توانسته بود بهنحوی راهی پیدا کند که در دورهای برای کامپیوتر شرکت کند که البته در ملاقاتی که ژانویهٔ امسال با او داشتیم، معلوم شد که دولت بنگلادش از آن مطلع شده و جلوی آن را گرفته است. دشوار نیست تصور اینکه او تا چه میزان دچار یأس و استیصال بود. نهایتاً محمد که این را بیحرمتی و ستم به حقوق انسانیاش میدانسته، بههمراه پنج نفر دیگر تصمیم گرفتند که تنها به کمک و حمایت داوطلبان عفو بینالملل اکتفا نکنند و بههمین دلیل آنها در داخلِ خود کمپ، یک گروه حقوق بشر تأسیس کردند؛ سازمان حقوق پناهندگان روهینگیا در بنگلادش (The Rohingya Refugee Rights in Bangladesh Organization). و آنها تمام تلاش خود را میکنند تا بتوانند به حق تحصیل خود برسند.»
الکس نیو در ادامهٔ صحبتهایش با اشاره به اینکه در سال ۲۰۱۹، این جایی نیست که دنیا باید در آن ایستاده باشد، به موارد گوناگونی از نقض حقوق بشر در سرتاسر دنیا و تلاشهای نیروهای سازمان عفو بینالملل در رفع خشونت در آن مناطق اشاره کرد، مواردی از جمله:
- شهر رقا در سوریه، جایی که بهگفتهٔ بسیاری، نیروهای نظامی به رهبری آمریکا مسئول تخریب این شهر در ابعادی هستند که از زمان جنگ جهانی دوم مشاهده نشده است.
- یک میلیون اقلیت مسلمان اویغور که دولت چین آنها را در منطقهای محبوس کرده است و به نام کمپهای بازآموزی در حال تخریب فرهنگ و هویت آنهاست؛ کمپهایی که بهجرئت میتوان گفت به کمپهای کار اجباری شباهت دارد تا نامی که دولت چین به آنها داده است.
- فاجعهٔ جابهجایی ۳٫۵ میلیون پناهجوی ونزوئلایی طی سه سال گذشته که در رسانهها به آن پرداخته نمیشود.
- یمن، جایی که بحران انسانی (humanitarian crisis)، قحطی و گرسنگی حاصل از بمبارانهای پیاپی عربستان سعودی که سلاحهایش توسط آمریکا و بریتانیا و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی تأمین میشود، دل هر انسانی را بهدرد میآورد، اما شما چقدر این فاجعه را در صفحات اول و سرتیتر اخبار گلوباندمیل میبینید؟ چقدر شما دربارهٔ یمن در اخبار سیبیسی میشنوید؟
در ادامه، الکس نیو با نام بردن از کشورهایی که سیاستهای پلید حکومتهایشان هر یک به چالشی بزرگ برای نیروهای عفو بینالملل تبدیل شدهاند، با اشاره به سه سیاستمدار کانادایی، داگ فورد، جیسون کنی و فرانسوا لگو، گفت که نمیخواهد این افراد را با دوترته و جوخهٔ مرگش در فیلیپین یا اردوغان که بیشترین تعداد روزنامهنگاران زندانی در بین کشورهای جهان را دارد، مقایسه کند ولی متأسف است که باید اذعان کند این سیاست زشت توسط آنان دارد وارد خانهٔ ما، کانادا، میشود.
وی گفت که داگ فورد و حملهاش به فقرا، آحاد به حاشیه راندهشده، پناهجویان و مهاجران از طریق بودجهٔ تازهای که کمکهای حقوقی را در استان انتاریو از بین میبرد، حق به حاشیهراندهشدهترین اقشار جامعه را ضایع میکند. جیسون کنی و بودجهٔ ۳۰ میلیون دلاری اتاق جنگش، بله اتاق جنگ، اتاق جنگی که گروههای حامی محیط زیست را تحت پیگرد قرار میدهد. این اتاق جنگی است برای پیگرد کسانی که شهامت پرسش دربارهٔ پروژهٔ خط لوله را دارند.
او افزود همان چیزهایی که از زبان افرادی مانند دوترته یا اردوغان میشنویم، اکنون با افتخار در مرکز دولت در آلبرتا به گوش میرسد. بنابراین ما میدانیم که در قبال چنین چیزهایی وظیفهای داریم و ما به همهٔ این موارد پاسخ میدهیم و دربارهٔ چالشهایی که در کانادا با آنها مواجهایم، گوش به زنگ میمانیم.
الکس نیو در ادامه گفت: «شرایط تنفر و نژادپرستی مکملی است که به وقایعی دهشتانگیز و تراژیک منجر میشود. موارد بسیاری هست که میتوانم در اینجا به آنها اشاره کنم. از آن جمله کشتار مسجدهای کرایستچرچ در نیوزیلند و قتلهای هولناک در کلیساهای سریلانکاست که در همهٔ این موارد عفو بینالملل محکم و سریع واکنش نشان داده است.»
وی همچنین با اشاره به انتشار گزارش کمیسیون تحقیق و بررسی «زنان و دختران بومی مفقودالاثر و مقتول»، گفت که این معضل بیتردید مسئلهای حقوق بشری است که دربارهٔ ضدیت با زن، نژادپرستی و استعمار است که کانادا با آن مواجه است و میبایستی بهدرستی درک و به آن پرداخته شود. او به موارد دیگری از نقض حقوق بشر در کانادا، از جمله مشکلات مربوط به کارکنان شرکتهای معدن، پروژهٔ سایت C در بریتیش کلمبیا، بومیان مناطق شمال غربی استان انتاریو که در معرض آلودگی جیوه هستند، لایحهٔ C-262 و نهایتاً دست داشتنِ دولت کانادا در تأمین سلاح دولت عربستان سعودی و طبیعتاً بهطور غیرمستقیم دست داشتن در جنایت جاری در یمن… اشاره نمود.
الکس نیو سخنانش را با اشاره به نام و معرفی اجمالی افرادی که ناعادلانه در نقاط مختلف جهان زندانیاند پایان داد، و در بخشی از آن هم به نسرین ستوده و سعید ملکپور، که در ایران زندانیاند، پرداخت. دربارهٔ نسرین ستوده گفت که برای او بهتازگی حکم ۳۸ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق صادر شده است و عفو بینالملل به تازگی توانسته است بیش از یک میلیون امضا از مردم سراسر جهان برای درخواست آزادی او جمع کند.
او سپس در سخنانی مفصلتر به پروندهٔ سعید ملکپور پرداخت. او با اشاره به اینکه سعید ملکپور در زمان دستگیری مقیم دائم کانادا بوده است و اگر این دستگیری ناعادلانه در سال ۲۰۰۸ صورت نمیگرفت، اکنون شهروند کانادا و احتمالاً در جمع حضار امشب حاضر میبود، پروندهٔ وی را برای کاناداییها بسیار مهم دانست. نیو گفت در طول مدت ۱۱ سال حبس او، عفو بینالملل هر کاری که میتوانسته برای آزادی او انجام داده است چرا که زبان از توصیف شقاوتی که در حق او انجام شده، قاصر است.
او با قدردانی از تلاشهای مصرانهٔ مریم ملکپور، خواهر سعید، گفت هر کسی باید آرزو کند خواهری مثل مریم داشته باشد. او با برشمردن برخی از تلاشهای خستگیناپذیر مریم ملکپور برای سفر به نقاط مختلف و حضور در هر برنامهای بهمنظور تلاش برای آزادی برادرش، گفت که مریم امشب هدیهای ارزشمند و در عین حال غمانگیز با خود آورده است. یکی از کارهای هنری سعید که تماماً از چوب تراشیده شده است و همچنین عکسهایی از دیگر کارهای هنری او که همه پشت میلههای زندان خلق شدهاند.
در خاتمه، او با اشاره به اینکه کارزار آزادی سعید ملکپور هزینههای زیادی دارد، از حضار خواست تا پس از اتمام جلسه با مریم ملکپور صحبت و همدلی کنند و در صورت امکان به او در ادامهٔ راهش کمک مالی نمایند.